کد ارسال شده به شماره همراه زیر را وارد کنید
{{phoneNumber}}
استان خود را انتخاب کنید
همه استانها
{{ province }}
در چشمانداز موسیقی ایران، هر دهه با صداها و جریانهایی تعریف میشود که نبض زمانه خود را در دست میگیرند. دهه نود خورشیدی، بیتردید با ظهور گروههایی گره خورده است که با جسارت، پلی میان موسیقی الکترونیک، پاپ و ریشههای موسیقی ایرانی بنا کردند. در مرکز این جنبش موسیقایی، نام گروه «چارتار» و در قلب آن، صدای بیبدیل آرمان گرشاسبی قرار دارد. صدایی که نه تنها به امضای یکی از موفقترین گروههای موسیقی پس از انقلاب تبدیل شد، بلکه به تنهایی توانست روایتی از یک نسل، با تمام امیدها، آشوبها و آرامشهایش باشد. اکنون که شهر فرهنگپرور شیراز، آماده میزبانی از این هنرمند در فصل جدید فعالیتهای مستقل اوست، بهترین فرصت است تا این روایت را عمیقتر بکاویم؛ سفری به دنیای هنری مردی که صدایش بخشی جداییناپذیر از خاطرات موسیقایی یک دهه است.
برای درک اهمیت ظهور چارتار، باید به فضای موسیقی اوایل دهه نود بازگشت. موسیقی پاپ جریان اصلی، در تکراری قابل پیشبینی گرفتار شده بود و از سوی دیگر، موسیقی سنتی مخاطبان جوان خود را به سختی پیدا میکرد. در این خلاء، جوانانی به دنبال صدایی تازه بودند که هم با هویت ایرانیشان بیگانه نباشد و هم با زبان و دغدغههای امروزیشان سخن بگوید. چارتار دقیقاً به همین نیاز پاسخ داد. ترکیب چهار هنرمند با چهار تخصص متفاوت، یک همافزایی بینظیر ایجاد کرد: آرش فتحی با دانش موسیقی الکترونیک، احسان حائری با کلام شاعرانه و نوگرا، آیین احمدیفر با تنظیمهای خلاقانه و آرمان گرشاسبی به عنوان حنجرهای که این جهانبینی جدید را فریاد میزد.
نخستین آلبوم گروه، «باران تویی» که در سال ۱۳۹۱ منتشر شد، چیزی شبیه به یک انفجار بود. قطعه «آشوبم» پیش از انتشار آلبوم، به صورت غیررسمی شنیده شده و کنجکاوی عظیمی را برانگیخته بود. با انتشار آلبوم، مشخص شد که چارتار یک گروه تکآهنگه نیست، بلکه یک پروژه فکری و هنری منسجم است. موسیقی آلبوم، فضایی وهمآلود، مدرن و در عین حال عمیقاً شرقی داشت. اما این صدای آرمان گرشاسبی بود که این تجربه را کامل میکرد. توانایی او در اجرای تحریرهای ظریف ایرانی بر روی بیتهای الکترونیک، کاری بود که تا آن زمان کمتر شنیده شده بود. قطعاتی چون «در حسرت ماه»، «مرا به خاطرت نگه دار» و قطعه عنوان، «باران تویی»، هر یک به سرود نسل خود تبدیل شدند و چارتار را یکشبه به صدر جدول محبوبیت رساندند.
چالش بزرگ برای گروه، انتشار آلبوم دوم بود. «جاده میرقصد» (۱۳۹۴) نشان داد که موفقیت چارتار اتفاقی نبوده است. این آلبوم، پختهتر و از نظر موسیقایی، جسورانهتر بود. تنظیمها پیچیدهتر شده و صدای آرمان گرشاسبی نیز با اعتمادبهنفس بیشتری، فضاهای جدیدی را تجربه میکرد. قطعاتی مانند «حضوری اتفاقی» و «لیلاچه» قدرت روایی و دراماتیک صدای او را بیش از پیش به نمایش گذاشتند. سومین آلبوم، «دریا کجاست» (۱۳۹۶)، مسیری درونگرایانهتر و فلسفیتر را دنبال کرد. مضامین سرگشتگی، جستجو و تنهایی در این آلبوم موج میزد و خوانش گرشاسبی نیز متناسب با این فضا، عمیقتر و سنگینتر شده بود. او دیگر تنها یک خواننده با تکنیک بالا نبود؛ او یک راوی تمامعیار بود که شنونده را به سفری در اعماق کلمات و ملودیها میبرد. این سه آلبوم، سهگانهای را تشکیل دادند که نهتنها کارنامه چارتار را ساخت، بلکه بخشی مهم از تاریخ موسیقی تلفیقی ایران را رقم زد.
چه چیزی صدای آرمان گرشاسبی را تا این حد منحصربهفرد میکند؟ پاسخ را باید در دوگانگی هنرمندانه او جستجو کرد. از یک سو، صدای او گرمی و طنین صداهای کلاسیک ایرانی را دارد. او به تکنیکهای آوازی سنتی، بهویژه «تحریر»، مسلط است اما هرگز در آن متوقف نمیشود. او این تکنیکها را نه به عنوان یک زینت نمایشی، بلکه به عنوان ابزاری برای بیان احساسات مدرن به کار میگیرد. این یعنی تحریر او در قطعهای مانند «آشوبم» کارکردی متفاوت از یک آواز سنتی دارد؛ اینجا، تحریر بیانگر اضطراب و آشفتگی درونی یک انسان معاصر است.
از سوی دیگر، او درک دقیقی از موسیقی پاپ و راک دارد. شیوه جملهبندی (Phrasing)، استفاده از دینامیکهای صدایی (اوج و فرودهای ناگهانی) و توانایی او در نشستن صدایش بر روی ریتمهای پیچیده الکترونیک، او را از خوانندگان سنتی متمایز میکند. در واقع، او نقطه تلاقی دو دنیاست: اصالت و تکنیک آواز ایرانی با نگرش و بیان موسیقی مدرن غربی. این توانایی به او اجازه میدهد تا طیف وسیعی از احساسات را پوشش دهد؛ از عاشقانههای لطیف در «باران تویی» تا فریادهای پرقدرت در «خوشا به من» و نجوای غمگین در «دریا کجاست». صدای او یک ابزار نیست، یک شخصیت است که در هر قطعه، نقشی متفاوت را ایفا میکند.
نمیتوان از آرمان گرشاسبی سخن گفت و از نقش کلام در آثار او غافل شد. بخش بزرگی از موفقیت چارتار، مدیون اشعار «احسان حائری» بود که با زبانی نو، به مفاهیم ازلی و ابدی عشق، فراق و هستی میپرداخت. گرشاسبی تنها یک مجری برای این اشعار نبود؛ او یک مفسر بود. هنر او در این بود که میتوانست بار عاطفی و تصویری نهفته در کلمات را از طریق حنجرهاش به شنونده منتقل کند. وقتی او میخواند «کجاست ای یار آغوش تو»، شنونده صرفاً یک شعر عاشقانه را نمیشنود، بلکه حسِ عمیقِ جستجو و فقدان را با تمام وجود لمس میکند.
این درک عمیق از شعر، در دوران فعالیت مستقل او نیز ادامه یافت. او در انتخاب ترانههایش وسواس به خرج میدهد و به دنبال کلامی است که با جهانبینی شخصیاش همخوانی داشته باشد. این ویژگی، او را به هنرمندی متفکر تبدیل کرده است که برای محتوای اثرش به اندازه فرم و موسیقی آن اهمیت قائل است. او به مخاطبانش نشان داد که موسیقی پاپ میتواند بستری برای اندیشه و شعر عمیق باشد و این، یکی از بزرگترین دستاوردهای اوست.
اعلام جدایی یا وقفه در فعالیت گروه چارتار، خبری غیرمنتظره برای طرفداران بود. اما برای خود آرمان گرشاسبی، این سرآغاز فصلی جدید برای کشف فضاهای شخصیتر بود. فعالیت مستقل به او این امکان را داد تا از چارچوب صدای تعریفشده چارتار فراتر رفته و جنبههای دیگری از هویت هنری خود را آشکار کند. آلبوم «از تو» و تکآهنگهایی که پس از آن منتشر کرد، گواهی بر این مدعاست.
در آثار مستقل او، با فضایی صمیمیتر و اغلب آرامتر روبرو هستیم. اگر موسیقی چارتار بیشتر پروژهای گروهی با صدایی حماسی و الکترونیک بود، موسیقی سولوی گرشاسبی بیشتر شبیه به یک گفتگوی درونی و شخصی است. سازبندیها اغلب خلوتتر شده و تمرکز بیشتری بر روی ملودی و صدای خواننده وجود دارد. قطعاتی مانند «شب» یا «بنفش»، نمونههای درخشانی از این رویکرد جدید هستند. در این آثار، او داستانهای شخصیتری را روایت میکند و شنونده را به دنیای درونی خود دعوت میکند. این گذار از یک صدای گروهی به یک بیان فردی، نشاندهنده بلوغ هنرمندی است که پس از رسیدن به قله موفقیت، از جستجوی راههای تازه دست نمیکشد.
تمام آنچه در استودیو ضبط میشود، نیمی از داستان یک هنرمند است؛ نیم دیگر، بر روی صحنه و در مواجهه مستقیم با مخاطب رقم میخورد. آرمان گرشاسبی در اجرای زنده، یک هنرمند کاریزماتیک و پرقدرت است. انرژی او بر روی صحنه، مسری است و ارتباطی عمیق با تماشاگران برقرار میکند. او تنها به اجرای بینقص قطعات بسنده نمیکند؛ او آنها را بازآفرینی میکند. بسیاری از قطعات چارتار یا آثار سولوی او، در اجرای زنده با تنظیمهای متفاوتی اجرا میشوند که به آنها جان و طراوتی دوباره میبخشد.
کنسرتهای او یک تجربه جمعی است. لحظهای که هزاران نفر با او همصدا میشوند و ترجیعبند قطعهای خاطرهانگیز را فریاد میزنند، لحظهای جادویی است که نشان از نفوذ عمیق موسیقی او در قلب مردم دارد. او بر صحنه، حسی از تسلط و آرامش را توأمان دارد؛ از یک سو با انرژی خود سالن را به وجد میآورد و از سوی دیگر، در لحظات آرام، با صدای خود، سکوتی سرشار از احساس را حاکم میکند. این توانایی در مدیریت انرژی و احساسات مخاطب، او را به یکی از بهترین اجراگران زنده نسل خود تبدیل کرده است.
و حال، این سفر هنری پرفراز و نشیب، از روزهای نخستین چارتار تا بلوغ دوران استقلال، به شیراز میرسد. شهری که خود، مهد شعر و هنر و احساس است و مردمانش با موسیقی ناب، پیوندی دیرینه دارند. کنسرت پیش رو، فرصتی استثنایی است برای تجربه تمام این روایتها از نزدیک. این اجرا تنها یک شب موسیقی نیست؛ بلکه مروری است بر خاطرات یک دهه، از همخوانی عاشقانه «باران تویی» تا زمزمههای تنهایی در آثار جدیدش. این فرصتی است برای دیدن هنرمندی که رشد کرده، تغییر کرده اما همچنان به اصالت هنری خود وفادار مانده است. بیشک، حضور آرمان گرشاسبی در شیراز، شبی فراموشنشدنی را برای دوستداران موسیقی اصیل و مدرن ایرانی رقم خواهد زد؛ شبی که در آن، صدای ماندگار او در حافظه تاریخی شهر شعر و ادب، برای همیشه ثبت خواهد شد.